و بالاخره راننده شد...

ساخت وبلاگ
من با تو نگویم که تو پروانه من باشچون شمع بیا روشنی خانه من باش در کلبه ی من رونق اگر نیست ، صفا هستتو رونق این کلبه و کاشانه من باش من یاد تو را سجده کنم، ای صنم ! اکنونبرخیز و بیا خود بت بتخانه من باش دانی که شدم خانه خراب تو ،حبیبا!اکنون دگر آبادی و بالاخره راننده شد......ادامه مطلب
ما را در سایت و بالاخره راننده شد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hpbt بازدید : 93 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 23:56

چشمهای تو خداوند غزلهای منست
شور لبهای تو در تک تک اعضای منست

شهد گل خوردن زنبور و عسل دادن او
شکل لبهای تو و شکل غزلهای منست

چشم من کاش که یک گوشه ز دنیای تو بود
به خدا گوشه ی چشمت همه دنیای منست

غم دلبسته شدن روزی امروزم بود
غم دلکنده شدن روزی فردای منست

چه عجیب است نگاهت مگر آیینه شدم
که چنین چشم تو مشغول تماشای منست

دیگر آنروز که آغوش تو جای من نیست
مطمئن باش فقط گور و کفن جای منست

و بالاخره راننده شد......
ما را در سایت و بالاخره راننده شد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hpbt بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 23:56

    چترها را باید بست زیر باید رفت فکر را خاطره را زیر باید برد با همه مردم شهر زیر باید رفت دوست را زیر باید برد را زیر باید جست زیر باید با زن خوابید زیر باید بازی کرد زیر باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی و بالاخره راننده شد......ادامه مطلب
ما را در سایت و بالاخره راننده شد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hpbt بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 23:56

اگر در جامعه ای فقط یک حسین و یا چند ابوذر داشته باشیم هم زندگی خواهیم داشت هم آزادی هم فکر و هم علم خواهیم داشت و هم محبت هم قدرت و سرسختی خواهیم داشت و هم دشمن شکنی و هم عشق به خدا…...از کودک حسین (ع) گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قا و بالاخره راننده شد......ادامه مطلب
ما را در سایت و بالاخره راننده شد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hpbt بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 23:56

قلمت را بردار ، بنویس از همه خوبیها ، زندگی , عشق ، امید  و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا است گل مریم ، گل رز بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال از تمنا بنویس از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود از غروبی بنویس که چو یاقوت و شقایق سرخ است بنویس از و بالاخره راننده شد......ادامه مطلب
ما را در سایت و بالاخره راننده شد... دنبال می کنید

برچسب : جانانمیدان,امامچادرمشکیکنارحوضشهریار, نویسنده : hpbt بازدید : 116 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 23:56

مرغ آمین درد آلودی است کاواره بماندهرفته تا آنسوی این بیداد خانهباز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه.نوبت روز گشایش رادر پی چاره بمانده. می شناسد آن نهان بین نهانان ( گوش پنهان جهان دردمند ما)جور دیده مردمان را.با صدای هر دم آمین گفتنش و بالاخره راننده شد......ادامه مطلب
ما را در سایت و بالاخره راننده شد... دنبال می کنید

برچسب : آلودیست, نویسنده : hpbt بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 23:56

 اگــــه یـه روز رفتی یــه جــــای دنیــــاواسه خـودت ماشین خریدی اونجــــــا . یه چی بخر شبیه پیکـــــان بــــــــاشهصندلیاش مدل جـــــوانـــــان بــــــاشه . وقتی کـــه پشت فـرمونش نشستـیخواستی بفهمن کـه کجایی هستـی . . اوّل کــــــــــار واسـ و بالاخره راننده شد......ادامه مطلب
ما را در سایت و بالاخره راننده شد... دنبال می کنید

برچسب : بالاخره, نویسنده : hpbt بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 23:56